مرگ

چون آینه، چشم خود گشودن بد نیست

گرد از دل بیچاره زدودن بد نیست

یک عمر به زندگی رسیدن زیباست

یک روز به یاد مرگ بودن بد نیست!

(سعیدی راد)

https://www.aparat.com/v/doe8mzk

چند شعرک

(۱)

۲۱۳ بار صدایت زدم

از حال رفتم

چشم که باز کردم

تو نبودی، امّا

پیشانی ام بوی بهار می داد.

(۲)

میخی

بر دل نشست

پهلویی شکست!

(۳)

دلم دوپاره است

نیمی در بقیع

نیمی در کربلا

(۴)

هیجده کبوتر سپید بال

روی بام دل نشست

پشت آسمان شکست!

(عبدالرحیم سعیدی راد)

برای 15 خرداد

1

مبادا غربت و داغ ورامین

شب فیضیه و گل‌های غمگین

مبادا باز هم تبعید خورشید

مبادا باز هم خرداد خونین

2

دوباره نام استبداد آمد

صدای ناله از بیداد آمد

شب و تبعید و خورشید و غریبی

دوباره نیمه خرداد آمد

چند دوبیتی برای شهید رییسی

چند دوبیتی خطاب به شهید رئیسی؛

همه گفتند هنگام شهادت: همانند رجایی بودی‌ ای مرد

همه گفتند هنگام شهادت: همانند رجایی بودی‌ ای مرد

عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران متعهد و باسابقه کشورمان چند دو بیتی خطاب به شهید جمهور سروده است.

کد خبر : ۹۱۳۰۷۴

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، در پی سانحه سقوط هلی کوپتر حامل رئیس جمهور کشورمان و شهادت آیت الله سید ابراهیم رئیسی و همراهانش، شاعران و نویسندگان کشورمان در واکنش به این ماجرا اقدام به تولید محتوا و سرودن شعر و نوشتن مطلب کرده‌اند. عبدالرحیم سعیدی راد از شاعران متعهد و باسابقه کشورمان چند دو بیتی خطاب به شهید جمهور سروده است. این اشعار که برای انتشار در اختیار خبرگزاری آنا قرار گرفته، در ادامه می‌آید:

۱-
بزرگ و بی ریا بودی از اول
از این دنیا جدا بودی از اول
بهشتی سیرتی یا، چون رجایی
شهید کربلا بودی از اول
۲-
بزرگ و با شهامت نام داری
یکی اهل شهادت نام داری
تو با آن رفتن بشکوه بی شک
شهید کار و خدمت نام داری
۳-
صدای بی صدایی بودی‌ ای مرد
بزرگ و کربلایی بودی‌ ای مرد
همه گفتند هنگام شهادت:
همانند رجایی بودی‌ ای مرد
۴-
ندیدم خستگی را در وجودت
ندیدم ناله‌ای در تار و پودت
فرودی سخت اگر در راهت افتاد
ولی هموار شد راه صعودت
۵-
نه اهل میز و نه پست ریاست
نه مثل دیگران اهل حسادت
چه چیزی بهتراز این که تو داری
شهادت در شهادت در شهادت
۶-
برای کار مردم رفته تا چین
درون سینه‌اش داغ فلسطین
سلامی داده بر شاه خراسان
نمازی خوانده در کاخ کرملین
۷-
غریبی و غم و اندوه اندوه
پس از تو می‌رسد انبوه انبوه
من و این ماندن ویران کننده
تو و آن رفتن بشکوه بشکوه

انتهای پیام/

https://ana.ir/fa/news/913074/

شعر رهبری : دِلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز

متن کامل شعر مقام معظم رهبری در خصوص وعده صادق

دِلا! ز معرکه‌ی محنت و بلا مگریز
چو گِردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

تو را است معجزه در کف، ز ساحران مهراس
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز

تو موج غیرت و عزمی، ز بحر بیم مدار
حذر ز غرش طوفان مکن ز جا مگریز

ز سست عهدی ایام دلشکسته مشو
نشانه باش چو پرچم، ز بادها مگریز

چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز

تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا مگریز

به نوشخند منافق ز ره کناره مگیر
به زهرخند معاند به انزوا مگریز

چو ره به قبله‌ی امن است پایمردی کن
خطا مکن، ز توهم به ناکجا مگریز

چو تیر راه هدف گیر و بر هدف بنشین
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز

«امین» خلق و امانت‌گزار یزدان باش
به صدق کوش و خطر کن ز مدعا مگریز

برای شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه

رو سفیدتر از پیشانی بلند تو نیست

ای شیخ سیه‌چرده!

که ابراهیم‌وار

با شش اسماعیل

به کربلای عشق رفتی.

و این تصویر شگفت تویی!

که با عمامه‌ای خونین

در کنار شش قربانی

راست‌قامت ایستاده‌ای

چون کوهی که آتشفشان به سینه دارد

و آرام

به «روح‌الله» لبخند می‌زند.

عبدالرحیم سعیدی راد

https://iqna.ir/fa/news/4175145

وقتی ‌که خون بمب می‌شود - سعیدی راد

شاعران کشور در واکنش به عملیات «طوفان الاقصی» که به نوعی عکس‌العمل مردم فلسطین در برابر سال‌ها جنایات رژیم صهیونیستی است، صدای جبهه مقاومت به زبان شعر شده‌اند.

به گزارش ایکنا عبدالرحیم سعیدی راد در واکنش به جنایات اخیر رژیم غاصب صهیونیستی شعری به شرح زیر سروده است:

وقتی ‌که خون بمب می‌شود

باروت می‌شود

پرنده می‌شود و گاهی گلوله می‌شود

به ماجد ابراهیم گفتم

نگران نباش!

خون شریفت هر روز

در رگ‌های آتشناک غزه می‌چرخد

در خان یونس

فواره می‌شود

و در بیت‌المقدس پرچم اسراییل را آتش می‌زند.

به ماجد گفتم

درخت‌های زیتون

کفش‌های تو را می‌پوشند و به راه می‌افتند.

این روزها

حتی میوه‌های زیتون

موشک شده‌اند

و جای ماه و ستاره

در آسمان

«بدر ۳» روییده است.

انتهای پیام

https://iqna.ir/fa/news/4175127/

مثنوی برای اربعین

شاعران بسیاری سروده‌های خود را در آستانه اربعین حسینی به ساحت مقدس ائمه معصومین (ع) تقدیم کرده‌اند، عبدالرحیم سعیدی‌راد نیز سروده تازه خود را با موضوع اربعین حسینی (ع) منتشر کرده است.

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، با پیروزی انقلاب اسلامی و ایجاد بستر مناسب برای رشد و بالندگی ادبیات و هنر دینی، آثار متعددی با بهره‌گیری از موضوعات جدید و با رویکردی نو خلق شد. در این میان، شاید به گزافه نباشد این حرف که ادبیات عاشورایی بیش از دیگر حوزه‌های ادبیات آئینی، رشد داشته و در قالب‌های جدیدتری عرضه شده است. از جمله موضوعاتی که اخیراً در قالب‌های ادبی به آن پرداخته شده، «اربعین حسینی» است.

هرچند خلق اثر ادبی درباره اربعین حسینی در ادب فارسی سابقه دارد، اما در سال‌های اخیر و با استقبال مردمی از مراسم‌های این ایام، این دسته از آثار از نظر کمی و کیفی رشد داشته است؛ به طوری که در آینده به عنوان یکی از شاخه‌های قوی حوزه شعر عاشورایی معرفی خواهد شد.

شاعران بسیاری سروده‌های خود را در آستانه اربعین حسینی به ساحت مقدس ائمه معصومین (ع) تقدیم کرده‌اند، عبدالرحیم سعیدی‌راد نیز سروده تازه خود را با موضوع اربعین حسینی (ع) منتشر کرده است. این سروده به شرح ذیل است:

باز هم رخت عزا بر تن کنید
آه‌ای زنجیر‌ها شیون کنید
دسته‌های سینه زن! جاری شوید
واژه‌ها، گرم عزاداری شوید
روی نعش ماه، با حالی حزین‌
می‌چکد از آسمان گل بر زمین
روی لب فریاد حیدر حیدر است
اربعین آغاز شوری دیگر است
اربعین آیینه‌ای از کربلاست
انتها نه! ابتدای ماجراست
باز هم صحرای محشر می‌شود
کربلا دردل مکرر می‌شود
ناله‌هامان باز در دل مانده‌اند
ناقه‌ها از گریه در گل مانده‌اند
چشم‌ها، سرچشمه بیداری‌اند
اشک‌ها، تفسیر زخمی کاری‌اند
ابر‌های غصه در تاب و تب‌اند
لاله‌های دشت، اشک زینب‌اند‌
می‌وزد عطر شهیدان باز هم‌
می‌دود در کوچه طوفان باز هم
دسته‌ها جمعند با سوز و فغان
آسمان گردیده امشب نوحه‌خوان
آسمان تا نوحه‌اش را دم گرفت
کوچه‌های شهر را ماتم گرفت
نوحه‌خوان! از پیکر بی‌سر بخوان!
باز هم از روضه اکبر بخوان
بار دیگر از صمیم سوز جان
روضه عباس و اصغر را بخوان
هان بگو، از کاروان غم بگو
ماجرای عشق را نم نم بگو
با دلی آکنده از اندوه و غم
یاد کن از حضرت سجاد هم
یاد کن از روز‌های بی‌کسی
از شب دلشوره و دلواپسی
از چهل شب جوشش غم از زمین
از چهل شب داغ‌های آتشین
از چهل شب داغ و درد و اضطراب
از صدای ناله‌های آب آب
از هجوم خیزران بر لب بگو
سینه سوزان است از زینب بگو
آنکه، چون شیر است در دشت بلا
هان بگو از قهرمان کربلا
از نگین خاتم پیغمبری
از شکوه خطبه‌های حیدری
آنکه در اوج حیا و اقتدار
حرف می‌زد با زبان ذوالفقار:
کربلا جز عشق و شیدایی نبود
هرچه دیدم غیر زیبایی نبود

شعرخوانی برای حاج قاسم سلیمانی - شبکه آموزش

شعرخوانی برای حاج قاسم سلیمانی - شبکه آموزش

https://telewebion.com/episode/2730203

همان شعرخوانی در خبرگزاری فارس

https://www.farsnews.ir/media/14001007000352/

 

چند دوبیتی رضوی

دل بیتاب و بی همراه و جاده
سفر، تاول، شب و پای پیاده
برای دیدنت مولای هشتم!
دل من راهی باب الجواده!

به احوالی کمی بد پر گرفته
یکی تا صبح مقصد پر گرفته
میان رعد و برق و باد و بارون
غریبی سمت مشهد پر گرفته

بیا ای دوست ما را مفتخر کن
رهت دور است، آن را مختصر کن
دل من خاک نیشابوری توست
کرم فرما و از این دل گذر کن!

(سعیدی راد)

وقتی خون پرنده می شود

*برای شهدای فلسطین

وقتی که خون بمب می‌شود 
باروت می‌شود 
پرنده می‌شود و گاهی گلوله می‌شود 
به «ماجد ابراهیم»  گفتم
نگران نباش!
خون شریفت هر روز
در رگ‌های آتشناک غزه می‌چرخد
در «خان یونس»
فواره می‌شود،
و در بیت المقدس پرچم اسرائیل را آتش می‌زند.
به ماجد گفتم
درخت‌های زیتون 
کفش‌های تو را می‌پوشند و به راه می‌افتند 
این روزها
حتی میوه‌های زیتون 
موشک شده‌اند 
و جای ماه و ستاره 
در آسمان 
" بدر ۳ "روییده است.
(سعیدی راد)

هر سحر خلوت خاموش مرا روشن کن...

غزل خوانی به مناسبت ماه مبارک رمضان، عبدالرحیم سعیدی راد؛ شاعر:

تشنه‌ام، تشنه‌تر از رود فُراتم رمضان/ لقمه‌ای نور، اگر عشق به دستم بدهد/ وقت افطار تویی آب حیاتم رمضان/ ...

گروه چندرسانه‌‌ای «ایران»

http://www.ion.ir/news/696797

هر سحر، خلوت خاموش مرا روشن کن! (شعرخوانی عبدالرحیم سعیدی راد)

رمضانیه 2

ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم
جان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم

سورۀ اخلاص را می‌خواستم پیدا كنم
لای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم...

یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینه‌ام
ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم

ذكر می‌گفتم ولی حالی پریشان داشتم
در شب «الغوث‌ها» درمان خود را یافتم

شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم
تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم.

(عبدالرحیم سعیدی‌راد)

رمضانیه 1

با خودم می کشم اندوه نهان ای رمضان
سینه ام پر شده از زخم زبان ای رمضان

سخت دلتنگ توام حرف بزن با دل من
با من از شور سحرگاه بخوان ای رمضان

از شب قدر بگو از گل الغوث الغوث
از دم گرم نفس های جوان ای رمضان

از همان ها که پر از نور خلوص اند هنوز
روزه می گیرند بی نام و نشان ای رمضان

نم نم اشک قلم پر زد و از دل رد شد
شرح این شور ندارم به بیان ای رمضان

جوشش زهد و ریا، شعله ی دستان دعا
برده از سینه من تاب و توان ای رمضان

سحر و خلوت با خویش مگر چاره کند
روزه را تا به غروب رمضان ای رمضان

(سعیدی راد)

برای امام عصر (عج)

رفته ای ولی می بینم رو دلم رد پاهاتو
کاشکی بشنوم دوباره از تو کوچه ها صداتو

می دونم سبزه نگاهت مثل باغ فین کاشون
آسمون کاشکی نگیره از دلم باغ نگاتو

چی میشه یه شب دوباره میون دشت ستاره
من برات غزل بخونم تو بخونی قصه ها تو

با خطی به رنگ چشمات روی پیشونیم نوشتم
هر چی غم داری برا من هر چی شادیه برا تو

بی تو من غریب و خسته بی شکیب و دل شکسته
روی دوش خود می گیرم کوله بار مشکلاتو

رفته ای ولی می‌دونم که یه روز یه شاعر خوب
توی شعراش می نویسه تب سرخ ماجراتو

ای خدای آسمون ها تو که حالمو می دونی
برسون به داد این دل حضرت سبز قباتو

روزای آفتابی من بی تو پرپر شده اما
می شنوم یه روز جمعه از تو کوچه ها صداتو

(سعیدی راد)

غزل تقدیر

زین راه اگر شب گذری داشته باشد

امید ندارم سحری داشته باشد

بازیچه تقدیر نخواهم شد از این پس

شاید که به دستش تبری داشته باشد

خوش می گذرد باد از این دشت کویری

خوش باد که از تو خبری داشته باشد

خورشید- ولی - آمده تا یک نفس از دور

بر چهره ماهت نظری داشته باشد

گفتند که عاشق مشو! اما شدم اکنون

هر چند برایم خطری داشته باشد

آنقدر که من منتظرم هیچ کسی نیست

چشمان به در منتظری داشته باشد

هرگز مطلب آخر این قصه جانسوز

پایان غم انگیزتری داشته باشد

بیچاره شد آن مرد که ازمرگ بترسد

خوشبخت که بر نیزه سری داشته باشد

https://www.magiran.com/article/4155527

(سعیدی راد)

ای ستون محکم بیت الحرام

مادر گل های عالم، السلام !

تشنه مهر توام هر روز و شب

بنده لطف توام هر صبح و شام

شادی ام را هر چه می خواهی بگو!

غربتم را هر چه می خواهی بنام !

بی علی تنهای تنها می شدی

گر نبودی ، سخت تنها بود امام

ای شکوه مرد و زن ! حتی خدا

می برد نام تو را با احترام

عاقبت می گیرم ای بانوی آب !

از تمام دشمنانت انتقام

(سعیدی راد)

با نوای کربلایی محسن جعفری فرد - سال 1395

https://rasekhoon.net/media/show/1265442/

 

با نوای کربلایی حنیف طاهری - 1393

http://dl-ghorb.ir/media/92/Haftegi%20930120/05-Vahed-1.mp3

 

http://dl-ghorb.ir/media/92/Haftegi%20931227/07-Vahed-1.mp3

 

 

ماسک

 

نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور - رفته بودم سراغ دلدارم ...

غزلی برای آزادگان شهید

عبدالرحیم سعیدی‌راد تازه‌ترین سروده خود را به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به کشور منتشر کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، بیست و ششم مردادماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال 1369 و فرصتی برای مرور رشادت‌های این غیور مردان است. ایران اسلامی شاهد حضور اولین گروه آزادگان سرافرازی بود که پس از سال‌ها اسارت در زندان‌ها و مقاومت در اسارتگاه‌های رژیم بعث عراق، پیروزمندانه قدم به خاک ایران گذاشتند.

عبدالرحیم سعیدی‌راد، شاعر، در تازه‌ترین سروده خود به پاسداشت مقام آزادگان پرداخته است. سروده سعیدی‌راد به این شرح است:

خون ز دیده‌ات جوشید در سکوت اردوگاه
 زخم بر دلت رویید در سکوت اردوگاه

مهر و جانمازت را، اوج رمز و رازت را
هیچ‌کس نمی‌فهمید در سکوت اردوگاه

از تو قصه‌ها دارد، داغ و زخم و زندان‌بان
 مرگ با تو می‌جنگید در سکوت اردوگاه

خوب خوب می‌دانم دشمن قسم‌خورده
 از تو سخت می‌ترسید در سکوت اردوگاه

گاه رفتنت ای مرد ابر وحشت از هر سو  
 غمگنانه می‌بارید در سکوت اردوگاه

پر کشیدی و ناگاه آسمان پر از گل شد
 عطر عشق می‌پیچید در سکوت اردوگاه

برای امام خمینی (ره)

از خویش‌ بیرون‌ نرفتم‌، امشب‌ به‌ یاد تو ـ آری‌ ـ

شاید درون‌ دل‌ من‌ یک‌ شعله‌ غیرت‌ بکاری‌

 

گفتم‌ بیایم‌ کنارت‌، ای‌ ابر نستوه‌ و سرکش‌

باشد بر این‌ قلب‌ مرده‌ شور شکفتن‌ بباری‌

 

سبز است‌ جای‌ تو امشب‌، سرخ‌ است‌ ردّ عبورت‌

زیرا که‌ مانند طوفان‌، فرزندی‌ از ذوالفقاری‌

 

گلزخم‌ یاد تو ای‌ مرد! گل‌ کرده‌ در استخوانم‌

بگذار آتش‌ بگیرم‌ ـ امشب‌ ـ از این‌ زخم‌ کاری‌

 

ای‌ کاش‌ می‌آمدی‌ باز، هرچند دلخسته‌ ... اما

هرگز مبادا دوباره‌، ما را به‌ خود واگذاری‌

 

بعد از تو آتش‌ به‌ دامن‌، با خویشتن‌ در ستیزم‌

بعد از تو ای‌ پیر عاشق‌، از خویش‌ هم‌ می‌گریزم‌

خرداد 78

(سعیدی راد)

برای امام خمینی (ره)

ای که از آغاز می جویم تو را
از شب اعجاز می جویم تو را

یک جماران حرف با من داشتی
یک نیستان راز می جویم تو را

در دل خرداد گم کردم تو را
در تب پرواز می جویم تو را

گاه در فریاد مظلومان خاک
گاه در یک ساز می جویم تو را

آه و افسوس از تو غافل بوده ام
اینک اما باز می جویم تو را

(سعیدی راد)

رمضانیه 3

ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم
تشنه بودم پیش از این، تا جان خود را یافتم

پیش از این گم کرده بودم سوره اخلاص را
لای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم

گرچه چرخیدم هزاران بار، با اهل نظر
در سماعی شعله‌ور عرفان خود را یافتم

یک شب «قدر» آسمان بارید بر آیینه تا
ذکر «یا منان» و «یا رحمان» خود را یافتم

در سکوت نفس خود بیمار بودم سال‌ها
در شب «الغوث» ها، درمان خود را یافتم

شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم
تا به سر قرآن گرفتم جان خود را یافتم

آنچه از هفت آسمان بارید در آغاز عشق
مصرعی دیگر شد و پایان خود را یافتم

(سعیدی راد)

رمضانیه 2


با خودم می کشم اندوه نهان ای رمضان
سینه ام پر شده از زخم زبان ای رمضان

سخت دلتنگ توام حرف بزن با دل من
با من از شور سحرگاه بخوان ای رمضان

از شب قدر بگو از گل الغوث الغوث 
از دم گرم نفس های جوان ای رمضان

از همان ها که پر از نور خلوص اند هنوز
بین ما نیز ندارند نشان ای رمضان

نم نم اشک قلم پر زد و از دل رد شد
شرح این شور ندارم به بیان ای رمضان

جوشش زهد و ریا، شعله ی دستان دعا
برده از سینه من تاب و توان ای رمضان

سحر و خلوت با خویش مگر چاره کند
روزه را تا به غروب رمضان ای رمضان

(سعیدی راد)

چند رباعی برای نیمه شعبان

من بی تو در این دیار خواهم پوسید
پاییزم و بی بهار خواهم پوسید
چشمی به در و چشم به راهت دارم
با این همه انتظار خواهم پوسید


سرو و چمن و لاله دعا مي خواند
آيينه جدا،‌ آب جدا مي خواند
آقاي عزيز جمعه هايم برگرد
عالم همه يكصدا تو را مي خواند


هم روي زمين و هم در آن بالايي
مُرديم از اين بي‌كسي و تنهايي
اين جمعه گذشت و جمعه‌ي ديگر... آه
آقا! دلمان گرفت، كي مي‌آيي؟


از فاصله اي دور به هم مي ريزد
بتخانه مغرور به هم مي ريزد
مي آيي و از صلابت هر قدمت
بت هاي زر و زور به هم مي ريزد


يك صبح قشنگ بي خبر مي آيد
آن مرد بزرگ از سفر مي آيد
وقتي همه ي منتظرانش خوابند
با سيصد و سيزده نفر مي آيد


نه عكس تو را در آبها ديده كسي
نه شاخه اي از بهار تو چيده كسي
جز چند نفر در اين جهان برهوت
از صبح ظهور تو نفهميده كسي!


در هر وجب از خاك تو را مي جويد
چون دشت عطشناك، تو را مي جويد
نوروز رسيد و باز دلتنگ توام
دلتنگ‌ترين تاك تو را مي جويد


اينجا همه درخت‌هامان بيدند
لبخند و بهار بي تو در تبعيدند
بي روي تو لحظه لحظه‌هامان مرگند
با تو همه ثانيه‌هامان عيدند

 


در شهر عبور حضرتش نزديك است
در ديده حضور حضرتش نزديك است
آن پير فقيد حضرت بهجت نيز
فرمود: ظهور حضرتش نزديك است

 


بعد از شب انتظار آمد بي تو
شوريده و بي قرار آمد بي تو
آقاي غريب من كه دلتنگ توام
يكبار دگر بهار آمد بي تو


دور از تو دل باغچه تسخير نشد
يك مرحمت از ابر سرازير نشد
از خاك گل آينه روييد ولي
لبخند بهار بي تو تكثير نشد


نام تو وزيد و دردها تسكين شد
ذرات هوا به عطر تو آذين شد
تلخ است نگاه لحظه هايم بي تو
لبخند زدي و روز من شيرين شد

(سعیدی راد)

چند رباعی برای این روزهای بهاری

1.

با گردش روزگار دمساز نشد

با صبح و پرنده‌ها هم آواز نشد

بی روی تو ای بهانه زیستنم

عید آمد و سال عشق آغاز نشد

 

2.

اینجا همه درخت‌هامان بیدند

لبخند و بهار بی تو در تبعیدند

بی روی تو لحظه لحظه‌هامان مرگند

با تو همه ثانیه‌هامان عیدند

 

3.

بعد از شب انتظار آمد بی تو

شوریده و بی قرار آمد بی تو

آقای غریب من که دلتنگ توام

یکبار دگر بهار آمد بی تو

 

4.

من بی تو در این دیار خواهم پوسید

پاییزم و بی بهار خواهم پوسید

چشمی به در و چشم به راهت دارم

با این همه انتظار خواهم پوسید

 

5.

گل بود که با حال دگرگون رویید

در چشم تو باغهای زیتون رویید

وقتی که نسیم یادت از دشت گذشت

یکباره هزار بید مجنون رویید

 

6.

در هر وجب از خاک تو را می جوید

چون دشت عطشناک، تو را می جوید

نوروز رسید و باز دلتنگ توام

دلتنگ‌ترین تاک تو را می جوید

 

7.

با شیطنتی درخت را پیر کشید

یک کوچه بن بست به تصویر کشید

نوروز ، میان بوم نقاشی خود

تقویم دل مرا پر از تیر کشید

 

8.

تا آمدی از ترانه سرشار شدم

از خواب هزار ساله بیدار شدم

خوشحالم از اینکه باز هم مثل بهار

در آینه چشم تو تکرار شدم

 

9.

خوش باد که از بهار بهتر باشیم

سرسبز تر از سرو و صنوبر باشیم

آنروز مباد تا در این باغ وجود

شرمنده لاله های پر پر باشیم

(سعیدی راد)

دوبیتی حاج قاسم

گل خوشبوی قلبم حاج قاسم
پلاک کوی قلبم حاج قاسم

برای دفع داعش از وجودم
نوشتم روی قلبم حاج قاسم

(سعیدی راد)

قصیده ای برای سردار شهید حاج قاسم سلیمانی

مرحبا شیر مرد کرمانی
مرحبا قاسم سلیمانی

مردی از نسل ذوالفقار علی
با خروشی همیشه طوفانی

مالک اشتر است بی تردید
عزّت شیعه در مسلمانی

مثل عمار مانده در میدان
یاور سید خراسانی

شیر مردی همیشه آماده
تا کند جان خویش قربانی

مردی از جنس همت و صیاد
کاظمی، باکری و تهرانی

مردی از نسل پاک خرّازی
با نگاهی دقیق و چمرانی

سوریه یا عراق یا لبنان
مقصدش جلوه گاه انسانی

پهلوانی همیشه توفنده
در نگاهش غرور ایرانی

در رکابش چه خوب می‌جنگند
شیعیان سپاه افغانی

مثل عباس می رود محکم
تا کند از حرم نگهبانی

هم‌رکابش مدافعان حرم
همقطارش بلند پیشانی

از همین رو، سپاه تکفیری
در هراس اند و در پریشانی

داعش اما برای او دارد
دائما نقشه‌های شیطانی

او ولی در سکوت می‌رزمد
چون پلنگان بیشه پنهانی

از حلب تا دیاله و کرکوک
رد پاهای اوست نورانی

این یل قهرمان و رزمنده
این چنین است و آنچه می‌دانی

(سعیدی راد)

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950222001039

 

غزلی برای امام رضا ع

در آستانه شهادت امام رضا(ع)

در کنارت گاه طوفان می شود ...

http://www.qudsonline.ir/news/675878/

 

غزل دیوار

یاد آن روز به خیر این همه دیوار نبود
این چنین بر دل ما گرد غم یار نبود

چشم بی واسطه آن روز خدا را می دید
حیف شد چشم دلم لایق دیدار نبود

می شكستیم پل فاصله را با هر گام
بین ما و شـهدا فاصله بسیار نبود

داغ دل بود و غم جـاری ایام ولـی
روی آیینه دل این همه زنگار نبود

کربلا بود، خطر بود، خدا با ما بود
زندگي‌ بود، ولي‌، اين‌ همه‌ تكرار نبود

كاش می ریخت تمامیت این فاصله ها
كاش بین من و دل این همه دیوار نبود  

(سعیدی راد)

دوبیتی غدیر

غدیر و لحظه های سخت و سنگین 

غدیر و شادی و یک عده غمگین 

همین که دست مولا رفت بالا 

سر بعضی کسان افتاد پایین

(سعیدی راد)

برای حضرت سبزقبا

برای حضرت سبزقبا

1)

از گلشن عاشقی ردایی داریم

دستان پر از ذکر و دعایی داریم

یک عالمه درد و داغ داریم اما

شادیم که ما سبزقبایی داریم

2)

هر لاله سر زخود رهیدن دارد

پرواز بدون بال دیــدن دارد

خوشبخت ترین شهید هنگام عروج

از «سبز قبا» شال به گردن دارد

(سعیدی راد)

عاشقانه‌ای برای همسرم

 

بین این همه مناسبت تقویمی و روز ملی یا جهانیِ عشق، به‌راستی روز عشق و دلدادگی کدام است؟ شاید هر یک از ما نخستین نگاه، نخستین سلام یا نخستین روز پیوند یا وصل را روزی از روزهای عشق در تقویم شخصیِ زندگی‌مان برشمریم، اما باید اولین روز ماه ذی‌الحجه را یکی از زیباترین روزها در این باب دانست؛ یعنی سالروز پیوند آسمانی امام علیعلیه‌السلام و حضرت صدیقۀ طاهرهسلام‌الله‌علیها.

به همین مناسبت، پروندۀ شعر عاشقانۀ سایت شهرستان ادب هدیه‌ای برای شما در نظر گرفته است؛ 35 شعر عاشقانه که 35  شاعرِ عاشقانه‌سرای معاصر برای همسر خود سروده‌اند.

امروز که سرمستم از آهنگ صدایت
بگذار بخوانم غزلی تازه برایت

بگذار بگویم کمی از نرگس چشمت
از شعله پنهانی گیسوی رهایت

بگذار بگویم که نگاه تو مرا کشت
بشمار مرا جزو یکی از شهدایت

چون حادثه می‌ماند، حضور تو شب پیش
ای کاش که تکثیر شود حادثه‌هایت

دیروز صدای تو که از آینه برخاست
یک باره دلم ریخت، در آغوش صدایت

امروز من و این غزل و این تن تبدار
آمادۀ مرگیم ... بمیریم برایت؟

عبدالرحیم سعیدی‌راد

https://shahrestanadab.com/Content/ID/10741/

 

طعم مرگ

هرچند مثل پيش تر،با خويش در جنگم

با درد مردم ،با خدا ،با خود،هماهنگم

 

از چار سو باد غريبي مي وزد هر روز

از پنج سو درگير با مردان نيرنگم

 

مثل ابوذر نيستم،نه!مثل سلمان هم

تنها شبيه چشمه اي هم صحبت سنگم

 

با اينكه آرامم ،ولي اي كاش ميديدي

يك لحظه آرامش ندارد سينه ي تنگم

  

از بين آنهايي كه طعم مرگ مي دانند

تنها تو مي گفتي كه با يك لاله همسنگم

 

اي كاش بودي تا برايم قصه مي گفتي

همدرد من! امشب برايت سخت دلتنگم

(سعیدی راد)

شعر برای پرواز 655

1
ماشه را که می‌چکاند
ویل راجرز سوم
پرواز ۶۵۵
مقصدش را عوض می‌کند
به سمت بهشت

2

حقوق کدام بشر
تو را شعله ور می‌خواست
در آسمان خلیج فارس

 

 

دوبیتی های برره ای

khengoolestan_axs

یادگار سالهای دور از سریال شبهای بربره. اینها تعدادی زیادی دوبیتی بودند که با این سه دوبیتی شروع شدند و در یک کل کل شاعرانه به بیش از 250 دوبیتی تبدیل شدند. پیش از این قرار بود در قالب کتابی منتشر شوند که متاسفانه نشد.

به پايوم هر چه بيده سنگ بيده
به غير تو همه چرمنگ بيده
عزيز بهتر از ليلون كجايي؟
دلم خيلي برا تو تنگ بيده

به داغ دوري تو سر وكردم
دلم رو پيش پات پرپر وكردم
نشستم مث چرمنگون سر رات
براي تو دوبيتي در وكردم

از اينجا وا بدم آخر فراريت
به پايون وا بدم اي گريه زاريت
برو آماده كن خوتو كه امشو
موامو ميفرستم خواستگاريت

❇عبدالرحیم سعیدی راد❇

جمعه ها منتظرم

شنبه ها گل مي فروشم. 
    يک شنبه ، کفش هايم را واکس مي زنم 
    و به زله اي که در راه است فکر مي کنم. 
    دوشنبه ها را سکوت مي کنم. 
    سه شنبه، ايميل هايم را چک مي کنم
    و براي مرگ 
    لبخند مي فرستم.
    چهار شنبه ،
    با دخترم به ملاقات خدا مي روم.
    پنج شنبه، شعر هايم را حراج مي کنم.
    جمعه ها . اما،
    فقط منتظر مي مانم
    مي دانم که مي آيد.

(عبدالرحیم سعیدی راد)

 گل نرگس

براي موج ها « کامنت »مي گذارم
براي درخت ها و پرنده ها « دایرکت » 
مي خواهم عطر نامت را
براي همه روزهای بی قراری
«توئیت» کنم
مي خواهم
« بک گراند » همه دلهای عالم تو باشي
گل نرگس من!

(عبدالرحیم سعیدی راد)

برای حضرت موعود

نه در «گوگل»
نشاني از تو مي توان يافت 
نه در «توئیتر» و «فيس بوک»؛
براي سر زدن به تو
«فیلتر شکن» لازم نيست،
همه دلهايي که بدون «پسورد» بالامي آيند 
نشاني از «تو» دارند. 

 

(عبدالرحیم سعیدی راد)

برای جانبازان شهید

پاسخ به مطروحه مقام معظم رهبري


«رندانه آخر ربودی، جامی ز میخانه دل
خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه دل»

آهسته آهسته رفتی، آرام و دلخسته رفتی
با پای بشکسته رفتی، از کنج غمخانه دل

آتش برایت گلستان؛ دنیا برایت چو زندان
بیرون شو از پیله جان، مانند پروانه دل

کو عطر سیبم پس از تو؟ امن یجیبم پس از تو؟
آتش نصیبم پس از تو، کنج نهانخانه دل

سوز دعایت اثر کرد، ما را ولی شعله ور کرد
گل کرد داغی جگر سوز، در چشم گلخانه دل

پوتین سربازی ات کو؟ شوق سرافرازی ات کو؟
آهنگ جانبازی ات کو؟ ای یار دردانه دل

دنیای ما مهربان نیست، با لاله ها همزبان نیست
از دست ما پر کشیدی، رفتی به کاشانه دل

ای رند آلوده از می. این ناله را بشنو از نی:
جای تو خالی مبادا «در صدر میخانه دل»

(سعیدی راد)

برای همسران جانبازان

نماز جمعه
*تقدیم بـه همسران جانبازان

دست‌هایت کبوتر شدند
پاهایت منتشر در خاک.
و حالا همسرت
فرشته‌اي‌ست
کـه صندلی چرخدار تو را
بـه نماز جمعه می برد.


عبدالرحیم سعیدی راد

شرمنده لاله های پرپر

خوش باد که از بهار بهتر باشیم
سر سبزتر از سرو و صنوبر باشیم
آن روز مباد تا در این باغ وجود 
شرمنده لاله های پرپر باشیم

(سعیدی راد)

من نيز شهيد داده ام اي مردم!

يك كوه رشيد داده ام اي مردم!
يك باغ اميد داده ام اي مردم!
مانند شما كه اهل درديد هنوز؛
من نيز شهيد داده ام اي مردم!

(سعیدی راد)

زیبایی جنگ

اندوه تفنگ را نفهمید کسی
شبهای قشنگ را نفهمید کسی
خمپاره و توپ را همه فهمیدند
زیبایی جنگ را نفهمید کسي

(سعیدی راد)

رباعی شیمیایی

پرسيدم از او خلاصه نامش را
با چفيه گرفت روي آرامش را
آن مرد شگفت شيميايي ناگاه
با سرفه به من رساند پيغامش را

(سعیدی راد)

رباعی هفته جنگ

خوش باد دوباره هفتهٔ جنگ شده‌ست
دریاچهٔ خاطرات خونرنگ شده‌ست
امروز دوباره می‌گدازد این دل
این دل که برای شهدا تنگ شده‌ست

عبدالرحیم سعیدی راد

 

غزلی برای محرم

محرم

 دنيا به‌ چشم‌ من‌، شبحي‌ از جهنم‌ است‌
 اندوه‌ دل‌ به‌ قدر غم‌ هر دو عالم‌ است‌

 پوشيده‌ آسمان‌ و زمين‌ جامه‌ سياه‌
 يعني‌ كه‌ ماه‌، ماه‌ عزيز محرم‌ است‌

ابري‌ عزا گرفته‌ درونم‌ كه‌ اين‌ چنين‌
هستي‌ براي‌ داغ‌ دلم‌ گوئيا كم‌ است‌

طوفان وزیده از طرف کربلای عشق
یعنی «عزای اشرف اولاد آدم است»

 امشب‌ براي‌ خاطر اين‌ چشم‌ بي‌شكيب‌
 داغي‌ هزار ساله‌ برايم‌ فراهم‌ است‌

تنها نه آسمان و زمین را عزا گرفت
عرش خدای عزّ وجل غرق ماتم است

یک سر به روی نیزه و یک تن به قتلگاه
یک کاروان ستاره دنباله دار... آه...

(سعیدی راد)

آپارات: شعرخوانی در شب شعر تهران بیروت

پنجمین شب شعر مقاومت، با عنوان «تهران بیروت»، با حضور شاعران لبنانی و ایرانی، در تالار اجتماعات موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب برگزار شد. این برنامه شعرخوانی، که با هدف ایجاد «گفتگوی فرهنگی میان شاعران مقاومت اهل ایران و لبنان» اجرا شد.

https://www.aparat.com/v/idSoe/%D8%B4%D8%B9%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF%DB%8C_%D8%B1%D8%A7%D8%AF_%D8%AF%D8%B1_%D8%B4%D8%A8_%D8%B4%D8%B9%D8%B1_%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA

 

ماه رمضان گذشت

آن کس که شده ست با خدایش مانوس

از رحمت حق نبوده هرگز مایوس

ماه رمضان گذشت و با خود گفتم:

یک ماه گرسنگی کشیدم افسوس

(سعیدی راد)

برای جنابازان عزیز

دست‌هایت کبوتر شدند
پاهایت منتشر در خاک،
و حالا همسرت
 فرشته‌ای‌ست
که صندلی چرخدار تو را
                به نماز جمعه می‌برد


(عبدالرحيم سعيدي راد)

شعر من برای شهید آوینی

مکه برای شما
فکه برای من!
بالی نمی خواهم
این پوتین های کهنه هم می توانند
مرا به آسمان ببرند!

(سعیدی راد)