غزل دیوار
یاد آن روز به خیر این همه دیوار نبود
این چنین بر دل ما گرد غم یار نبود
چشم بی واسطه آن روز خدا را می دید
حیف شد چشم دلم لایق دیدار نبود
می شكستیم پل فاصله را با هر گام
بین ما و شـهدا فاصله بسیار نبود
داغ دل بود و غم جـاری ایام ولـی
روی آیینه دل این همه زنگار نبود
کربلا بود، خطر بود، خدا با ما بود
زندگي بود، ولي، اين همه تكرار نبود
كاش می ریخت تمامیت این فاصله ها
كاش بین من و دل این همه دیوار نبود
(سعیدی راد)
+ نوشته شده در ۱۳۹۸/۰۶/۳۰ ساعت توسط سعیدی راد
|
عبدالرحیم سعیدی راد