مرگ

چون آینه، چشم خود گشودن بد نیست

گرد از دل بیچاره زدودن بد نیست

یک عمر به زندگی رسیدن زیباست

یک روز به یاد مرگ بودن بد نیست!

(سعیدی راد)

https://www.aparat.com/v/doe8mzk

کتاب به شرط فالوور - یادداشت روزنامه ایران

در ضرورت توجه به کیفیت آثار ادبی

کتاب به شرط فالوور

عبدالرحیم سعیدی‌راد
شاعر
به‌نظر می‌رسد هنوز هم وقتی به کارنامه ادبیات معاصر، خصوصاً شعر معاصر نگاه کنیم، می‌بینیم که خلاقیت، جدیت، توجه و نگاه نو در دهه 60 و 70 بیش از ادامه آن تا به امروز است. کمی واکاوی در این زمینه، ما را به این می‌رساند که نقد و بررسی در ادبیات بهتر صورت می‌گرفت و صدای نقد منصفانه به‌طور واضح به گوش می‌رسید. مطبوعات اغلب صفحات شعر و نقد بررسی داشتند و بسیاری از جریان‌سازی‌های ادبی در این صفحات شکل می‌گرفت. این روزها واقعاً جای خالی‌شان احساس می‌شود.
از طرفی انجمن‌های ادبی در سراسر کشور در پیشبرد اشعار نقش ویژه‌ای داشتند. اما امروزه این نقش‌ها کمرنگ شده و کتاب‌های شعر که حاصل و نتیجه این فعالیت‌ها هستند، نمایش دیگری دارند و به ندرت می‌توان کتاب شعری پیدا و به مخاطبان معرفی کرد.
 اغلب ناشران حتی ناشران تخصصی توجه‌شان به چاپ و نشر اشعار باکیفیت نیست بلکه در شرایط فعلی هرکس پول چاپ کتابش را بدهد به‌راحتی می‌تواند آن را چاپ کند. یا اینکه نگاه می‌کنند که فلانی چقدر در فضای مجازی فالوور و دنبال کننده دارد و با این رویکرد که کتابش به فروش می‌رود آن را چاپ
می‌کند.
پیش از این به یاد دارم برخی از ناشران گروه‌های داوری و بررسی داشتند و در انتخاب کتاب شعر دقت به خرج می‌دادند اما متأسفانه این روند نیز به هر دلیل رو به افول است. حاصل همه این کم‌توجهی‌ها و بازاری‌انگاری به کتاب‌های شعر این شده است که پیدا کردن کتاب ارزشمند یا کتابی که سرش به تنش بیارزد، مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه شده است.
روزانه در حدود 10 تا 15 کتاب شعر جدید وارد بازار نشر می‌شوند. آن هم با شمارگان زیر 500 نسخه. در روزگار گذشته شمارگان کتاب‌های شعر 2500 نسخه بود که اغلب معترض بودیم که خیلی کم است اما امروز اگر ببینیم کتاب در هزار نسخه چاپ شده می‌گوییم خوب است. با این احوال شاهد هستیم که کتاب‌های سهراب، فروغ، حافظ، سعدی، نیما و... برخی شعرای دیگر هنوز و هنوز در چاپ‌های مجدد با شمارگان بالا و جلدهای آنچنانی چاپ می‌شوند و بازار فروش خوبی هم دارند. این بدان معنی است که مردم شعرشناس ما فرق شعرهای خوب و بد و ضعیف را به‌خوبی تشخیص می‌دهند و در این اوضاع گرانی کتاب، به سمت کتاب‌هایی می‌روند که ارزش خواندن و وقت گذاشتن برای آن را داشته باشند.
حرف آخر اینکه ضروری‌ است تدبیری نو اندیشیده شود. هم شاعران بخصوص جوانان برای چاپ کتابشان صبور باشند، هم در جای جای کشور موضوع نقد و بررسی جدی گرفته شود، هم ناشران گروه‌های بررسی کتاب داشته باشند و هر کتابی را چاپ نکنند و هم مسئولان امر یاد کنند از شاعران پیشکسوتی که به دلیل گرانی کتاب توان پرداخت هزینه چاپ کتاب‌های‌شان را ندارند تا جامعه ادبی کشور از آثار آنها بی‌بهره نباشد.

https://www.irannewspaper.ir/?nid=7774&pid=9&type=0

 

یادداشت| سخنی درباره نثرهای عبدالرحیم سعیدی‌راد

غلامرضا کافی، استاد دانشگاه، در یادداشتی به مناسبت انتشار کتاب «باقی بقای تو»، به برخی از ویژگی‌های نثرهای ادبی سعیدی‌راد اشاره کرده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «باقی بقای تو»، تازه‌ترین اثر عبدالرحیم سعیدی‌راد، از سوی مؤسسه شاعران پارسی‌زبان منتشر و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت. این اثر نیز همانند دیگر آثار سعیدی‌راد همچون «همین» در قالب نثر ادبی نوشته شده است.

غلامرضا کافی، از شاعر و استاد دانشگاه، در یادداشتی به مناسبت انتشار این اثر، به برخی از ویژگی‌های آثار سعیدی‌راد اشاره کرده و نوشته است:

در همین آغاز برای عبدالرحیم سعیدی‌راد که جانی زلال و ضمیری پیراسته دارد، آرزوی توفیق دارم. تجربه شاعری و تصمیم نوشتن به من می‌گوید، نثر با شعر در نگاشتنِ از روی تصمیم و تعمد با هم تفاوت نمایانی دارند. بدین معنی که هرگاه نویسنده برای نوشتن تصمیم می‌گیرد، از قضا چیزی فراتر از توقع حاصل می‌شود، اما برای شاعر این گونه نیست و حاصل بسیار فروتر از انتظار وی بر می‌آید.

اما درباره این آثار نکته‌هایی قلمی می‌شود که به قرار زیر است:

یک) تخیل به عنوان اصل انکارناپذیر هنر و شکل‌های ادبی در اینجا نیز اهمیت خود را دارد، مانند این فراز که «تکیه‌ها پیراهن نیلی به تن کرده‌اند» که هم ساحت استعاری_ تشخیصی دارد و هم معنای مجازی.

دو) بهره بردن از تناسب‌ها و ایهام تناسب‌ها که این رفتار ادبی و هنری البته به آگاهی شاعر یا نویسنده بسیار بسته است و آنچه سعیدی راد از آن سخن می‌گوید، بدان آگاهی کامل دارد و از این رو از ایهام تناسب‌ها به خوبی بهره می‌برد، چنان که آورده است: «ای کاش فرزدقی از گریبان کلماتم طلوع کند».

سه) برخی شروع‌های ناگهانی و تعلیق گونه. در حقیقت ما می‌توانیم در گونه‌های نثر، از شگردهای محتوم داستان‌نویسی سود ببریم. چنان که مثلاً خاطره‌ای را می‌توان با استفاده از این تکنیک‌ها نظیر تعلیق، نقطه آغاز، کشمکش و سایر ویژگی‌ها آراسته کرد. در اینجا نیز گاه اتفاق افتاده است که نمونه بارز آن متن «شصت لعنتی» قابل یاد کرده است.

چهار) یکدستی قابل ملاحظه در این آثار. در این آثار، خیلی نوسان قلم دیده نمی‌شود و این دقیقه از جهت مثبت آن، یک دستی آثار را نمایان می‌کند. البته می‌دانیم که یک دستی باید با آفرینش لحظه و کشف همراه باشد تا تفاوت با قبل و بعد را پدیدار سازد و باید دانست که لغزشگاه یکدستی، یکنواختی است. یعنی بدون آفرینش لحظه، متن رفته‌رفته به یکنواختی می‌رسد و هیجان خود را از دست می‌دهد.

اما نگاه دیگرگونه  به این آثار نیز حاوی دقایقی است که بازنموده می‌شود:

اول)  این است که من می‌توانم به عنوان یک مخاطب نیمه حرفه‌ای از نویسنده انتظار داشته باشم  تا بومی‌سازی گونه‌ها و مضامین را بیشتر انجام بدهد در آثارش. نظیر آنچه که در نثر مربوط به «امام صادق» در قسمت‌های آغازین آن اتفاق افتاده است. در واقع  گونه‌ای نسبتاً متفاوت در اینجا  تا حدودی روی نموده است و با توجه به موضوع و مضمون، لختی بومی‌سازی صورت گرفته است.

 دوم) متفاوت بودن. یعنی من وقتی این آثار را می‌خوانم  نباید به یاد نثرهای محمدرضا مهدی‌زاده، اسماعیل فیروزی یا حتی آثار حمید گروگان بیفتم.

و  سومین نکته حرارت لازم برای تپندگی قلم است. تپندگی قلم می‌تواند حرارت لازم را به نثرها بدهد. خاصه که برخی از این نثرها ماهیت و هویتی این‌گونه دارند و برای آنچه مربوط به عاشورا و امام حسین(ع) است یا آنچه که در جبهه و در زمینه دفاع مقدس اتفاق می‌افتد، این حرارت لازم است؛ البته منظورم از حرارت آن جوشِ قلم است که در کار برخی از نویسندگان دهه 40 و 50 (کارو یا نعمت میرزازاده) می‌توان دید.

چهارم) ما در اینجا نه تاریخ می‌نویسیم و نه داستان. حضور همه لخت‌ها باید دلیل داشته باشد، حضور هر لختی در اینجا در واقع باید با ممیزی و امساک کلام آمده  باشد و دستچین شدن تنها چاره کار است. نمی‌توان به صورت اطناب‌محور و محاوره‌گونه هر عبارتی را در آنها به کار بست.

در مجموع آثار دفاع مقدسی در اینجا گرم‌پویی پیدایی داشتند و من آنها رابا رنگ و بوی دیگری دیدم؛ چون هم تجربه زیسته هستند و هم تصاویری عینی را بر می‌آورند.

بیشتر بخوانید

 

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/09/30/2414286/

 

به جای تفنگ، قلم برداشته‌ام

عبدالرحیم سعیدی‌راد/  شاعر

 

  • به جای تفنگ، قلم برداشته‌ام

عبدالرحیم سعیدی‌راد جزو چهره‌های شاخص شعر انقلاب و دفاع‌مقدس است. از زمانی که در جنگ تحمیلی حضور داشته، به عضویت بسیج درآمده است. سعیدی‌راد، بیش از ۲۰ عنوان کتاب در زمینه خاطره‌نگاری و شعر و نقد شعر و نثر ادبی منتشر کرده است. او از علاقه‌اش به پیوستن به بسیج می‌گوید: «از ابتدا دلبسته انقلاب بودم. حتی در زمان شاه، با وجود اینکه سن کمی داشتم، برای مبارزه با رژیم طاغوت اعلامیه چاپ می‌کردم و به در و دیوار می‌چسباندم.» او در فراز دیگری از خاطراتش می‌گوید: «وقتی صحبت از بسیج می‌شود، ضربان قلبم تند می‌زند. بفهمی نفهمی هیجانی در درونم نقب می‌کند.

پیش از انقلاب کتاب در زیر پیراهنم مخفی می‌کردم. در یک خیاطی کار می‌کردم. حدوداً سال دوم ابتدایی بودم. البته تا آنجا که ذهنیتم یاری می‌کند. هم درس می‌خواندم و هم کار می‌کردم. استاد کارم یکی از بچه‌های انقلابی بود. باور کنید که اعلامیه‌ها را همانجا دست به دست می‌کردیم و روی سینه دیوار می‌چسباندیم. گاهی به دلیل قریحه نوشتنم، کمی که بزرگ‌تر شدم، اعلامیه‌ها را به من می‌دادند که بنویسم. اعلامیه‌ها را می‌نوشتم و چند بار به چشم خودم دیدم که مأموران رژیم شاه، با سرنیزه اعلامیه‌های مرا پاره می‌کردند.» خودش می‌گوید: «حالا پس از سال‌ها، به جای تفنگ قلم دست گرفته‌ام. چون به قول معروف قلم علما از خون شهیدان بالاتر است.

من این مهم را به عینه در جبهه می‌دیدم. گاهی با یک سرود تهییج می‌شدیم و به دشمن یورش می‌بردیم و موفق می‌شدیم.» این شاعر چندین بار هم به دیدار رهبر معظم انقلاب رفته است. اغلب، هر سال نیمه رمضان مهمان رهبر انقلاب است و رهبر انقلاب نیز با «احسن» هایش، شعرها و نوشته‌های او را دنبال و تشویق می‌کند.