از زنده یاد امیر حسین فردی چیزی بیشتر از  تعریف هایی که از ایشان می کنند نمی دانم. البته بسیاری از نوشته هایش را خوانده بودم و بارها در مراسم  مختلف ایشان را دیده بودم و سلام و علیکی با هم داشتیم. حتی یکبار هم به کیهان بچه ها رفتم و می خواستم خاطرات دوران بچگی را مرور کنم  و مجلات قدیمی را ببینم که خیلی با روی خوش مرا پذیرفت، اما بیش از هر چیز که در ذهن من از ایشان مانده اردادتی است که به ائمه اطهار (ع) داشتند به ویژه حضرت امام حسین (ع).
یکبار در مراسمی (به گمانم مراسم ارتحال همسر امام خمینی (ره) در حوزه هنری بود) کنار هم نشسته بودیم  به محض اینکه نام امام حسین (ع) شنیده شد زدند زیر گریه. خیلی برایم تعجب آور بود. اول باورش برایم سخت بود که اینطور یکباره حالش دگرگون شد اما وقتی اشکهایش را دیدم که روی گونه های مهربانش غلط می خوردند به  آن حال خوش غبطه خوردم  و با خودم گفتم: چقدر مرد نازنین و رقیق القلبی ست!