28
ای رفیق روزهای من در تنهایی و غربت
عقربه های ساعت بی رحمانه می تازند و روزها و هفته ها یکی یکی می گذرند. ماه رمضان دارد به پایان می رسد و من هنوز در وجودم حرکتی انجام نداده ام. احساس می کنم که تغییری در من بوجود نیامده.
چه تصور دردناکی است که جز گرسنگی باری به دوش نکشیده باشم.
نکند میهمانی تمام شود و سفره های رحمت و برکت برچیده شوند و من با دستان خالی از این در بیرون بروم؟
ای مهربانتر از هر مهربانی! در بیست و هشتیمن روز از میهمانی رمضان؛ یاریم کن تا قدر ثانیه های باقیمانده را بدانم. از اينكه پرنده مهرباني ات، هممواره بالاي سرم ميچرخد از تو ممنونم. همین.
29
ای اولین شنونده ی درددلها و شکوه ها؛ و ای آنکه هر کس و هر چیز، در برابر عظمت وجودت حقیر و ناچیز است. نکند از اینکه شکرگزار نعمت های فراوان تو نیستم مرا از آنها محروم کنی. نکند ناسپاسی های من باعث شوند که نخواهی دعاهای مرا بشنوی. نکند از اینکه میهمان خوبی برایت نبوده ام دست رد به سینه من بگذاری و مرا از خودت دور کنی.
ای کسی که انسانها را به آرزوهایشان می رساند، در بیست و نهمین روز از ضیافتی که برایمان تدارک دیده ای از تو می خواهم یاریم کنی تا آرزوهای دور و دراز مرا از تو دور نکند و خورشید رحمت و لطف بی اندازه ات در روزهای دیگر نیز همانند ماه رمضان بر ما بتابد. همین.
عبدالرحیم سعیدی راد