22

ای خدا بخشنده مهربان

در دل این روزو شبهای پر نور رمضان چه رازی قرار داده ای که من از درکشان عاجزم؟ و قدرشان را نمی دانم.
تنها حس می کنم  که در لحظات بیشتری به یاد تو نفس می کشم و به این درک رسیده ام که با این که بنده خوبی برایت نیستم اما تو از دست من و خواسته های  پی در پی من خسته  نمی شوی. حتی می دانم که با این همه بخشش و توبه پذیری چیزی از تو کم نمی شود.

حالا در بیست و دومین ایستگاه میهمانی رمضان،  با همه سلولهای تشنه و مشتاقم از تو درخواست می کنم که ، درهای رحمت و بخشش ات را به روی ما بازکنی و ما را از برکات این ماه سیراب کنی. همین.

.

سعیدی راد

23

در قنوت بي تكلف يك شب قدر زاده شدم.
در شب نزول مهرباني، شب فرود فرشتگان، شب بارش سلام هاي پي در پي و شب «خلصنا من نار.»
شبي كه بايد «جوشن» به دست گرفت و از عمق جان، كلمه كلمه تو را صدا كرد.

چه شب شگفتي ست!
وقتي فاصله میان  زمين و آسمان آنقدر كوتاه مي شود كه نمي توان فرقي بينشان قائل شد.
وقتي نسيمِ بال زدن ملائك را مي توان احساس كرد...

حالامن مانده ام و اين شب هاي رازناك قدر.
هنوز از آسمان واژه هاي نوراني مي بارد...
فرشته ها زمين را قرق كرده اند و من هنوز در معاني اين شب شگفت غوطه ورم.

.

سعیدی راد

 

24

ای خدای بی نیاز و بنده نواز
تو آنقدر بزرگ و مهربان هستی که حتی با کسی که تو را انکار می کند یا آن کسی که درِ خانه ات نمی آید و از تو چیزی طلب نمی کند هم بسیار می بخشی و او را از خود نمی رانی. چه رسد به آنها که بندگی می کنند و دست نیاز به سوی تو بلند کرده اند.

در ایستگاه بیست و چهارم ماه میهمانی رمضان دستهای خالی و نیازمندم را به سمت تو دراز کرده ام و از تو می خواهم چشم بر روی گناهانم ببندی و گره از انبوه مشکلاتم باز کنی. همین.

.

سعیدی راد